خیلیا در حال انتظارن، انتظار برای دوران طلایی عمرشون، شاید قبولی، شاید ازدواج، شاید استقلال یا هرچی. دوران طلایی کم پیش میاد، کم پیش میاد کسی بگه "الان در وضعیتیم که راضیم، دیگه بهتر از این نشه هم اوکیه!" منظورم تلنگر به قناعت ناپذیری انسان نیست، منظورم اینه که... فکر میکنم از اول عمرم تا الان هیچوقت اینقدر بلوغ فکری نداشتم ولی خوب، چرا اینقدر از نظر روانی شکننده شدم؟ قبلا میرفتم تو دل مشکلات حلشون کنم الان فرار میکنم، نه همیشه! ولی زیاد پیش اومده.
تازه دلیلش رو کشف کردم! بعضیا برای رسیدن به دوران طلایی عمرشون کل عمرشون رو صرف می کنن و تهش به هیچی نمیرسن، نتیجه اینکه کل عمرشون هدر میره، بعضیا ولی میرسن! بعضیا میشن اون 1 درصد بالا! 1 درصد خوشبخت! پولدار! خوشتیپ! با استعداد! ولی میدونی چیه؟ اینا هم تمام چند ده سال از عمرشون که میخواستن به دوران طلایی برسن رو در واقع هدر دادن! هیچی از زندگی نفهمی درس بخونی واسه آینده یعنی هدر دادن عمر، هیچی نفهمی کار کنی واسه آینده یعنی هدر دادن عمر، هیجی نفهمی بری باشگاه واسه تناسب اندام آینده هدر دادن عمره! چون از لحظه هاش لذت نمیبری، فقط داری از رسیدن به اهداف لذت میبری، ولی خوب! شادی رسیدن به هدف یه لحظست! اما شادی طی مسیرس! تا زمانی که به هدفت برسی هست!
باری! فکر کنم بخش اعظم مشکل من اینه که تازه دارم رفتارم رو از حالت ناخودآگاه خارج میکنم به خودآگاهانه ولی خوب! هنوز پروتکل های رفتاریم رو کامل نکردم! یه جورایی دارم سیستم عاملی که تکامل بشری در طی هزاران سال برام ساخته رو پاک میکنم خودم از اول مینویسمش! سخته! طول میکشه! حالا حالا ها باید اشتباه کنم و درس بگیرم :)
- ۱ نظر
- ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۲۸